
چراغ هدایت گرى بشر، همواره روشن است؛ چنان که نام پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله جاوید است. روزهاى مقدس خدا، یادواره هایى از فضایلند و امروز، رنگ و بوى صلوات گرفته ایم. امروز در فضایى آکنده از بغض و غزل گریه، دل را قرین عطر صلوات مى کنیم و در غمِ گل هاى محمدى شریک مى شویم. انگیزه اى فراهم شده تا با ارج نهادن به تلاش هاى بى وقفه حبیب خدا، از خوان پر کرامت صلوات بهره مند شویم. فرصتى مهیا شده تا پس از بررسى «معناى این ذکر شریف» و «چگونگى درود عرشیان و فرشیان»، و نیز بررسى «صلوات در قرآن کریم» و «نماز»، به مساحت معنوى این ذکر کوتاه بیشتر پى ببریم. از جمله بدانیم: «صلوات گناهان را از میان مى برد»، «وسیله برآمده شدن حاجات است»، «فقرزدایى مى کند»، «باعث استجابت دعا مى شود»،«نقش مهمى در قیامت و در سنجش اعمال دارد» و «در محو شدن گناهان مؤثر است».
در حزن بى شمار
مسجدالنبى در تراکم سوگ واژه هاى وداع، غمگنانه ترین تصویر امروز است. صلوات و محراب و منبر، در جامه اشکند و مهرانگیزترین خانه وحى، در حزن بى شمار. صحیفه هاى رسولان پیشین، در محضر شریف قرآن با دسته گل هاى تسلى نشسته اند. سرتاسر امروز، دریاى تیره ماتم است. بوى شرجى عزا، سرزمین شعرهاى آیین را فرا گرفته است. بیست و هشتم صفر، پاى هموارترین بیان ها را نیز به تیغستان اندوه کشانده است. تاریخ که روزگارى هجرت طربناک پیامبر را تا مدینه عاشق دیده بود، اینک این هجرت غمبار را چگونه روایت کند؟ دستى کو تا غبار تلخ مرثیه را بزداید؟ همه هستى مصیبت زده اند. با کوچ زبده وجود، گرداگرد دین برگزیده، شیون هایى از تبار غروب است و ماتم سرایى. نگاه کن کنار رسالت سبزى که بر دوش قلم نهاده شده، داغ بیست و هشتم صفر را.
«دیدگانی نگران امت»
آب بر آن پیکر مطهر و رنجور میریخت و این گونه با او نجوا میکرد:
"پدر و مادرم فدای توای رسول خدا! با مرگ تو رشتهای پاره شد که در مرگ دیگران این گونه گسسته نگردیده بود؛ با مرگ تو رشته پیامبری و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانی گسست. مصیبت تو، مصیبتهای دیگر را به شکیبایی واداشت و همه را در عزای تو یکسان عزادار کرد. اگر به شکیبایی امر نمیکردی و از بی تابی نهی نمیفرمودی، آن قدر اشک میریختم تا اشک هایم تمام شود و این درد جان کاه همیشه در من میماند و اندوهم جاودانه میشد که همه اینها در مصیبت تو ناچیز است. چه باید کرد که زندگی را دوباره نمیتوان بازگرداند و جلوگیری از مرگ، از قدرت بشر خارج است. پدر و مادرم فدای تو، ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن و در خاطر خود نگهدار."(1)
آری، امیرالمؤمنین(علیه السلام) این گونه با جسم مطهر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وداع مینمود؛ پیامبری که در طول 23 سال ابلاغ رسالتش، برای هدایت مردم، خون دلها خورد و از هیچ چیز فرو گذار نکرد و حتی تا سر حد جان نیز دریغی نداشت.(2) حال جان او به سوی ملکوت پر کشیده اما دیده او همچنان نگران امت است ...
امیرمؤمنان (علیه السلام) دغدغه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را این چنین توصیف میکند: "پیامبر به من فرمود: «من بر امتم نه از مؤمن هراس دارم و نه از مشرک. اما مؤمن، پس خداوند او را به برکت ایمانش نگه دارد و اما مشرک، پس خداوند او را به سبب شرکش نابود سازد. ولی من بر شما از منافق بیمناکم که زبانش بر خلاف قلبش گوید. (او) آنچه را (که شما) پسندیده میدانید بر زبان آورد و به آنچه ناپسند میشمرید، عمل کند.»(3)
قرآن کریم نیز دغدغه ی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را کاملا تایید میکند تا جایی که درباره منافقین اهتمام شدیدى ورزیده و مکرر در آیات خویش از آنان سخن به میان آورده است. قرآن، زشتى هاى اخلاقى، دروغ ها، دسیسهها و فتنه هایشان را آشکار میسازد؛ فتنه هایى که علیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان به پا کردند. همچنین خداوند در آیاتی از کتاب آسمانیش، آنان را به شدیدترین وجه تهدید کرده و میفرماید که در دنیا بر دل هایشان مهر زده و بر گوش و چشمشان پرده مى افکند و نور هدایت خود را از ایشان مى گیرد و در ظلمتها رهایشان میسازد؛ به طورى که دیگر راه سعادت خود را نبینند. در آخرت نیز در پایین ترین طبقات آتش جایشان مى دهد. و این نیست مگر به خاطر ضررهایی که این منافقین بر سر اسلام و مسلمین میآوردند و دشمنی هایی که انجام میدادند.
از همان ابتدای هجرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه، آثار دسیسهها و توطئه هاى منافقین ظاهر شد و بدین جهت است که مى بینیم در سورههای مختلف قرآن کریم، به دسیسهها و انواع مکر آنان اشاره شده است؛ دسیسه هائی هم چون: کناره گیریشان از سپاه اسلام در جنگ احد (که عده آنان تقریبا یک سوم لشکریان بود)، پیمان بستن با یهود(4) ساختن مسجد ضرار،(5) منتشر کردن داستان افک،(6) توطئه قتل رسول خدا(7) و ...؛ تا آن که کارشان در فساد کردن و دگرگون نمودن امور بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به جایى رسید که خداى متعال همانند آیه زیر تهدیدشان کرده و فرمود:
" اگر منافقان و بیماردلان و آنها که اخبار دروغ و شایعات بی اساس در مدینه پخش میکنند، دست از کار خود برندارند، تو را بر ضد آنان میشورانیم، سپس جز مدت کوتاهی نمیتوانند در کنار تو در این شهر بمانند! و از همه جا طرد میشوند و هر جا یافته شوند، دستگیر و به سختی به قتل خواهند رسید!"(8)
اینجا یک سوال مهم و بزرگ وجود دارد و آن این که چگونه با رحلت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم)، دیگر در صفحات تاریخ خبری از منافقین و کارشکنیهای آنان نیست؟ آیا با رحلت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم)، نفاق هم از دل آنان بیرون رفت؟ و یا آنهایى که همواره منتظر حادثه و آرزومند گرفتارى مسلمانان بودند و همواره سنگ بر سر راه آنان مى انداختند، با رحلت آن حضرت، ناگهان نظرشان تغییر کرد و از نفاق دست برداشتند؟
آیا این متوقف شدن آثار نفاق براى این بوده که بعد از رحلت رسول خدا (صلى الله علیه و آله وسلم)، تمامى منافقین به اسلام واقعى گرویدند و ایمانی خالص یافتند و از مرگ آن حضرت تاثیرى یافتند که در زمان حیات ایشان، این چنین متاثر نشده بودند؟ یا براى این بوده که بعد از رحلت یا قبل از آن با صاحبان قدرت کنار آمدند؛ چیزى دادند و چیزى گرفتند؟ ...
شاید اگر به قدر کافى پیرامون حوادث اواخر عمر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دقت کنیم و حوادث بعد از رحلت آن حضرت را درست بررسى نماییم، به جوانب کافى این چند سؤال دست یابیم ...
منبع: سایت دانشگاه شیراز