محکوم کردن فیلم موهن و جسارت دشمنان اسلام

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا اهل البیت النبوه

سلام بر رسول الله و سلام بر آل پاکش

السلام علیک یا اهل بیت التبوه

مسلمانان دگر بار دشمنان شوم و خبیث اسلام عزیز با جسارت به ساحت مقدس اسلام و پیامبر رحمت با ساخت فیلم موهن احساسات پاک و الهی ما مسلمانان را آزرده کرده اند من به همراه تو، مسلمان عزیز این اقدام پلید دشمنان اسلام را محکوم می کنیم و با دعا برای ظهور مهدی موعود(عج) از درگاه خداوند سبحان نابودی دشمنان اسلام را بدست با کفایت مهدی موعود(عج) و یاری ما مسلمانان جهان طلب می کنیم.

برای ظهور منجی عالم بشریت نور چشم فاطمه (س) صلوات.

 

با آرزوی نابودی دشمنان اسلام     انشاالله

مرگ بر آمریکامرگ بر اسرائیل

سالروز شهادت امام جعفر صادق (علیه السلام) تسلیت باد

 

 

آخر یه روز شیعه برات حرم میسازه ....    انشاالله

امام جعفر صادق (علیه السلام) در روز 17 ربیع الاول سال 83 هجری قمری در مدینه متولد گردید. پدر گرامی آن حضرت، امام محمد باقر (علیه السلام) و مادر ارجمندش ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر می باشد. نام شریفش جعفر و لقب معروفش صادق و کنیه اش ابوعبدالله می باشد. شهادت آن حضرت در 25 شوال سال 148 هجری قمری، در 65 سالگی، به دستور منصور دوانیقی، خلیفه ستمگر عباسی، به وسیله سمی که به آن بزرگوار خوراندند، در شهر مدینه اتفاق افتاد، و محل دفنش در قبرستان بقیع است.

امام جعفر صادق (علیه السلام) تلاش و کوشش خود را با مساعی علمی آغاز و حوزه فکری و ثمربخش خویش را که بزرگان فقها و متفکران از آن بیرون آمدند، در صفوف امت، افتتاح کرد و با تربیت شاگردانی دانشمند، ذخیره علمی بزرگی برای امت برجای گذاشت. بعضی از شاگردان نامی آن بزرگوار عبارتند از: هشام بن حکم و مؤمن طاق و محمد بن مسلم و زرارة بن اعین و ... که هر یک چهره های درخشانی از تربیت شدگان مکتب آن حضرتند. حرکت علمی او آن سان گسترش یافت که سراسر مناطق اسلامی را دربر گرفت و مردم از علم او سخن ها می گفتند و شهرتش در همه شهرها و دیارها پیچیده بود.

جاحظ در مورد
امام جعفر صادق (علیه السلام) می گوید:«امام صادق چشمه های دانش و حکمت را در روی زمین شکافت و برای مردم درهایی از دانش گشود که پیش از او معهود نبود و جهان از دانش وی سرشار گردید.»هدف امام جعفر صادق (علیه السلام) از گسترش برنامه فرهنگی، چاره جهل امت و تقویت عقیده به مکتب اسلام و نیز ایستادگی در برابر امواج کفرآمیز و شبهه های گمراه کننده و حل مشکلات ناشی از انحراف حکومت بود.

تلاش آن حضرت از طرفی مقابله با امواج ناشناخته و فاسد اوضاع سیاسی عهد امویان و عباسیان بود که انحرافات عقیدتی آن، بیشتر معلول ترجمه کتاب های یونانی و فارسی و هندی و پدید آمدن گروه های خطرناک از جمله غلات و زندیقان و جاعلان حدیث و اهل رأی و متصوفه بود که زمینه های مساعد رشد انحراف را به وجود آورده بودند. امام (علیه السلام) در برابر تمامی آنها ایستادگی کرد و با همه مناظره و مباحثه کرد و خطر افکارشان را برای ملت اسلام افشا نمود و از طرف دیگر، با تلاش های خستگی ناپذیر، مفاهیم عقیدتی و احکام شریعت را منتشر ساخت و آگاهی علمی را پراکند و توده های عظیم دانشمندان را به منظور آموزش مسلمانان مجهز ساخت.

امام جعفر صادق (علیه السلام) مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در مدینه محل تدریس خویش قرار داد و مردم، دسته دسته از دور و نزدیک به آنجا می شتافتند و سؤالات گوناگون خود را مطرح و جواب لازم را دریافت می نمودند. از جمله استفاده کنندگان از محضر آن بزرگوار، مالک بن انس و ابوحنیفه و محمد بن حسن شیبانی و سفیان ثوری و ابن عینیه و یحیی بن سعید و ایوب سجستانی و شعبة بن حجاج و عبدالملک جریح و دیگران بودند.

امام جعفر صادق (علیه السلام) به پیروان خود فرمان داد که به حاکم منحرف پناه نبرند و از داد و ستد و همکاری با او خود داری کنند و به اصحاب و دوستان خود سفارش می کرد که در هر کار، مخفیانه عمل کنند و تقیه را رعایت نمایند و در هر عملی که انجام می دهند توجه کامل داشته باشند که دشمنان و مخالفان شان متوجه آن نشوند. آن حضرت مردم را بر آن می داشت تا در قیامی که زید بن علی بن الحسین (علیه السلام) بر ضد دولت امویان کرده بود، پشتیبان زید باشند. هنگامی که خبر قتل زید به او رسید بسیار ناراحت شد و اندوهی عمیق به او دست داد و از مال خود به خانواده هر یک از یاران زید که با او در آن واقعه آسیب دیده بودند هزار دینار داد و نیز هنگامی که جنبش بنی الحسن (علیه السلام) شکست خورد، امام را حزن و اندوه فرا گرفت و سخت بگریست و مردم را مسؤول کوتاهی در برابر آن جنبش دانست. با این حال، آن حضرت از در دست گرفتن حکومت، خودداری فرمود و این کار را به وقتی موکول کرد که نقش دگرگون سازی امت را ایفا کند و در مجرای افکار امت تأثیر گذارد و انحراف های گوناگونی را که واقعیات سیاسی و اجتماعی روز به وجود آورده بود تصحیح نماید، آنگاه در داخل امت عهده دار تجدید بنا شود و امت را آماده سازد تا در سطحی درآیند که بتوانند حکومتی را که خود می خواهند، تشکیل دهند.

امام صادق در نگاه دیگران

ابوحنیفه، پیشوای مشهور فرقه حنفی، گفته است:«من دانشمند تر از جعفربن محمد ندیده ام.» «لو لا السنتان لهلک نعمان»؛ یعنی اگر آن دو سال (شاگردی من نزد او) نبود، نعمان هلاک می شد. (اسم ابوحنیفه نعمان بن ثابت بوده است). مالک، پیشوای فرقه مالکی، گفته است: «مدتی نزد جعفر بن محمد رفت و آمد می کردم، او را همواره در یکی از سه حالت می دیدم؛ یا نماز می خواند یا روزه بود و یا قرآن تلاوت می کرد، و هرگز او را ندیدم که بدون وضو حدیث نقل کند.»

اکنون از باب تیمن و تبرک و جهت بهره مندی بیشتر، سخنی چند از آن امام بزرگوار را ذکر می کنیم؛

کمال احسان

«لایتم المعروف الابثلاث خصال؛ تعجیله و تقلیل کثیره و ترک الامتنان به» احسان و نیکی کامل نباشد، مگر با سه خصلت؛ شتاب در آن، کم شمردن بسیار آن، و منت ننهادن بر آن.

محاسبه نفس

«حق علی کل مسلم یعرفنا ان یعرض عمله فی کل یوم و لیله علی نفسه فیکون محاسب نفسه، فان رای حسنه استزاد منها، و ان رای سیئه استغفر منها لئلایخزی یوم القیمه» بر هر مسلمانی که ما را بشناسد، سزاوار است که در هر شبانه روز، عملش را بر خود عرضه دارد و خود حسابگر خویش باشد، اگر حسنه دید بر آن بیفزاید، و اگر گناه دید از آن آمرزش خواهد تا اینکه روز قیامت رسوا نشود.

استقامت

«لو ان شیعتنا استقاموا لصافحتهم الملائکه ولاظلهم الغمام و لاشرقوا نهارا و لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم و لما سالوا الله شیئا الااعطاهم» اگر شیعیان ما استقامت می ورزیدند، هر آینه فرشتگان با آنها دست می دادند و ابرها بر آنها سایه می انداخت و در روز می درخشیدند و از بالای سر و زیر پای خود روزی می خوردند و چیزی از خدا نمی خواستند مگر اینکه به آنها عطا می کرد.

منبع:http://raznews.ir/fa/pages/?cid=28814

تلنگر////// بوی کافور ؛ عطر نان!

بوی کافور ؛ عطر نان!

آبتین شمس

-جمعه . تیر ماه 1390 ، دما 38 درجه سانتی گراد اینجا جاده بهشت زهرا ، تقاطع پایانی ،یا آخر خط ، یا بن بست، یا ....
مقصد: همینجا
چرا؟ چون دلم گرفته شاید
افق: نگاه به گلهای گلایل در مسیر و دوستان جدید هم که احتمالا سرکارند...

نزدیک تر که میشویم ، در اصل دور تر میشویم ، دل میکنیم و سبک تر میشویم این قاعده وجودی انسان طماع امروزیست.

سلام
سلام قربان
ببخشید غسالخونه از کدوم ور باید بریم؟
من سربازم نمیدونم .
مرسی

مسیر آشناییست حداقل همه ی ما یکبار را که آمده ایم نه؟ یا میآییم نه؟ بگذریم چقدر صدای یکی از خرقه پوشان همین نزدیکی قشنگه.... سر مزار جوانی شعر می خواند.

آقا عذر میخوام غسلاخونه؟
انتهای بلوار سمت چپ تابلو...

مخلصیم...

ضلع جنوبی بهشت زهرا سالن های تطهیر ۱-۲ و ۳ صدای شیون و زاری ملودی مرسوم هروز ظهر.... از لابلای تمام شلوغی ها رد میشویم و مثل اقوام درجه یک متوفا سرگردون فقط نظاره گریم.

سلام ببخشید آقای معینی؟
داخل کانکسه
جناب معینی سلام من فلانی هستم واسه تهیه گزارش اومدیم ظاهرا قبلا هماهنگ شده یعمی نامه داده بودیم به روابط عمومی
مشکلی نیست هماهنگه اما مشکله اصلی اینکه کسی با شما حرف نمیزنه.
چرا؟
آخه غسال که اصلا دوست نداره کسی بشناسدش.
اینا یه جور دیگن ، از اینا هیچی نمیدونید
حال شما دستور بده ما بریم پیششون....


عطر کافور، بوی صدر، سنگ مرمر و صدای شرشر وحشیانه آب میزانسن عجیبست اینجا اقلیت ما زنده هاییم.
صدای شیون آمبولانس ها از مردم بیشتر است فضا فوق العاده رئال و مرگ همین یک قدمیست ، اصلا نگاه که میکنم با هم هیچ فرقی نمیکنیم ، خوب همین جوونی که الان روی برانکارد کنار منه امروز صبح حتما داشته صبحونه میخورده....همون موقعی که من تو مسیر اداره بودم شاید.

آقا شما غسالی ؟
نه پس اینجا مهندس آرشیتکتم !
خوبی آقا یکم با من صحبت میکنی؟
چی بگم ؟
از کارت.
فقط اینقدری بگم همین تو که رغبت نمکنی با من دست بدی یه روز شاید جنازت و بندازن رو دست من.
آقا من که دست دادم.
کلی میگم ... من کارم باید برم.

چقدر دلشون پره، واقعا انسانهای متفاوتین،خیلی...
چند قدم جلوتر هم اوضاع همین شکلی است و غصه کمی تلخ تر.
بدنبال یک هم صحبت جدید لبخندی به غسال سالن 2 میزنیم انگار چند کلمه ای حرف داشت،درد داشت،یا... نمیدونم ولی قطعا کارم داشت.

سلام
خبرنگارین ؟
بله قربان.
چی شده اومدین سراغ ما؟
اوضاع کار چطوره؟
سخت دیگه خیلی من که 11 ساله اینجام ولی اون علیرضا 24 سالشه ، واسه اون سخت تر دیگه، یک روز یک ساعت بوی کافور بخوری میفهمی من کی ام و ....
روزی ۳۰ تا مرده میشورم، تصادفی،بچه ، جوون....

بهم میریزم، شدید روانم درگیر هر چه بی تعلقی ایست، فلش بک های ذهنم به کجا میرود !!!! اعلامیه ! " بقاء مختص ذات اوست" راستی به سامان هم بدهکارم....
پروین می گفت:
اندرآنجا که قضا حمله کند چاره تسلیم وادب تمکین است
آدمی هرچه توانگر باشد چون بدین نقطه رسد مسکین است

شاید نباید سوژه غسال را انتخاب میکردم، نه من اینقدر قوی نیستم ...
بعدی را صدا میکنم.

قربان مصاحبه میکنید؟
اینجا نه بریم داخل که به کارمم برسم.
چشم
وارد سالن اصلی سنگ شستشو میشویم فضای برهنه ایست، آرایش کامل همان صحنه ای که روزی همه بازیگر نقش اول سکانس آخریم.....

دلم می لرزد ، خدایا تو چقدر بزرگی ....
پشت سرم کودک چهار ساله ای را تطهیر میکردند برایش فاتحه می خوانم
دلم همچنان میلرزد.

خوب سوالی هست من در خدمتم
از چیزی نمیترسی؟
نه بابا مرده که ترس نداره، این زنده هان که ترس دارن
بعضی حرفها را واقعا باید نوشت ....
توضیحاتش ادامه دارد و من در خلسه ی آرام درونی ام فقط سری تکان میدهم و... فکر میکنم.
آقا گوشت با منه؟؟؟
آره عزیزم کاملا
ما اوضای بهم ریخته ای داریم ، فامیل خود من با ما رفت آمد نمیکنه ، اینکار خیلی ثواب داره ها چرا نمیفهمین ؟

آبی به صورتم می پاشم به بالا نگاه میکنم، کم کم نه صدای گریه میشنوم و نه فکر میکنم....
زندگی پر مخاطره قرن بیستمی فرصت همه چیز را گرفته ، نه خلوت میکنیم ، نه فکر به ایستگاه آخر و نه دل به لبخنده معصوم همون کودک چهار ساله میبندیم، میبندیم بارمان را و دل به جاده میسپاریم ، دلی که پیش علیرضا ودوستانش جا گذاشتم.....
شهرشلوغ و پر هیاهوی من آماده ی بیطوطه با موج افکاری متلاطم.
صلات ظهر، تیغ آفتاب ، نگاه های بی هدف و نوازش بادهای نیمه خشک تهران
میدان ونک ساعت ۳۰: ۱۴ .


 
منبع: پایگاه هنری پیرنگ
لینک منبع: http://www.peirang.com

کد مطلب: 7290
لینک یکتا: http://etedaal.ir/fa/news/7290